سردرگمم



خورشید بر آسمانم تابید
یخ ها آب شدند
خاطرات تلخ
زخم های کهنه
دوباره باز شدند
و همه ی وقت هایی که
ناراحتی ها را خوردم
و سعی کردم فراموششان کنم
دوباره از نو روبه رویم صف کشیدند
و من باز
سعی میکنم فراموششان کنم
بی اهمیت جلوه شان دهم
تا شاد شوم
مثل قبل
اما مثل قبلی دیگر وجود ندارد
من با این خاطرات جدید
و آن قدیمی ها
عوض شده ام
این زخم ها
میروند آن پشت ها
اما دوباره خواهند آمد
باری دیگر
با تلخی بیشتر
.
مجهول هایی 
که با معادلات ریاضیات
حل نمی شوند.!

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش تحلیل تکنیکال سردار پايداري نويسنده عطيه چک نژاديان معراج fdawe فوايد کتابخواني مشاوره تحصیلی دانتل نشر جمال گوشت ناب ، با ما بهترین باشید. مدرســـــــــــه خــــانه ی دوم مــــاست افق تدبیر